وقتی تازه به دنیا آمده بودم، مادرم روی تخت بیمارستان به چشمانم خیره میشد و کاری انجام میداد که به تغییر شیوه رشد و تکامل مغزم منجر شد.کاری که باعث شد در یادگیری، انجام همزمان چند کار و حل مساله بهتر عمل کنم و مغزم در برابر اثرات منفی افزایش سن، مقاومت بیشتری از خود نشان دهد. میخواهید بدانید مادرم چه کار کرد؟ او با من به زبان فرانسوی صحبت میکرد.
در آن زمان مادرم نمیدانست این کارش سبب افزایش تواناییهای شناختی من میشود. مادرم فرانسوی است و پدرم انگلیسی.
به همین دلیل فکر میکردند دوزبانه بار آوردن من و برادرانم کاری منطقی باشد. حالا که بزرگ شدهام، با انبوهی از پژوهشها روبهرو هستم که میگویند صحبت کردن به دو زبان میتواند به طور گستردهای نحوه تفکر ما را تحت تاثیر قرار دهد.
بهبود تواناییهای شناختی، فقط قسمتی از امتیازات دوزبانه بودن است. براساس برخی از پژوهشها، خاطرات و حتی شخصیت افراد نیز میتواند تحت تاثیر زبانی که فرد به آن صحبت میکند قرار گیرد.
انگار مغز یک فرد دوزبانه، دو ذهن کاملا متفاوت را در خود جای داده است. همه این موارد بر این نکته تاکید دارد که زبان، نقشی اساسی در تفکر آدمی بازی میکند.
البته نگاه مثبت به دوزبانه بودن، پدیده جدیدی است. حداقل از قرن نوزده میلادی به این سو، متخصصان امور آموزشی به والدین هشدار میدادند که دوزبانه بار آوردن بچهها، موجب سردرگمی آنها شده و باعث میشود نتوانند هیچ کدام از آن زبانها را درست مورد استفاده قرار دهند حتی در بدترین حالت، دوزبانگی را مانعی در برابر سایر جنبههای رشد میدانستند که در نتیجه به کاهش بهره هوشی افراد میانجامد.
اما امروزه این نگرانیها بیهوده به نظر میرسد. با این که ممکن است گستره واژگان افراد دوزبانه، از همسن و سالان تکزبانهشان اندکی محدودتر باشد و هنگام نام بردن اشیا کمی کندتر عمل کنند.
در واقع یک مطالعه مهم در سال 1960، به این یافته رسید که توانایی صحبت به دو زبان، خللی در فرآیند کلی رشد ایجاد نمیکند حتی در مقابل، اگر سایر عواملی که بر عملکرد تاثیر دارند ـ مثل موقعیت مالی، اجتماعی و تحصیلات ـ را نیز به حساب آوریم، دوزبانهها در 15 تست کلامی و غیرکلامی، عملکرد بهتری نسبت به افراد تکزبانه داشتند.
متاسفانه تا سالها به این پژوهش کم توجهی شد. با این که بعد از آن، تعداد محدودی پژوهش دیگر نیز در مورد مزایای چندزبانه بودن به انجام رسید، اما اکثر پژوهشگران و متخصصان آموزش، همچنان به ایده قدیمی مضر بودن آن ایمان داشتند تا این که طی سالهای اخیر، کمکم توجهها به سوی آن جلب شده است.
یکی از عوامل موثر در این مساله، استفاده از یک روش طیفنگاری با نام fNIRS است که به پژوهشگران امکان میدهد فعالیت مغزی نوزادان را بررسی کنند. با کمک این روش، دانشمندان کانادایی توانستند اولین واکنش مغز نوزاد با زبان را مورد بررسی قرار دهند.
استفاده از آن سبب شد پژوهشگران، به تفاوتهای اساسی بین نوزادانی که تکزبانه بزرگ شده بودند با نوزادان دوزبانه پی ببرند.
انسان، بنا بر یک نظریه رایج، «دیناوند» به دنیا میآید و میتواند تفاوت میان صداها را در هر زبانی تشخیص دهد.
وقتی نوزاد به یک سالگی میرسد، احتمالا این توانایی را از دست میدهد و فقط بر صداهای زبان مادری اش تمرکز میکند.
این مساله در مورد تکزبانهها مورد قبول به نظر میرسد، اما یک پژوهش نشان میدهد نوزادان دوزبانه، در آخرین روزهای مانده به یک سالگیشان، در مواجهه با زبانی کاملا ناآشنا، فعالیت عصبی بیشتری نشان میدهند.
نوزادانی که دوزبانه هستند، تقریبا همزمان با نوزادان تک زبانه مراحل رشد کلامی را طی میکنند. این مساله میتواند تاییدی بر این فرضیه باشد که دوزبانه بودن، سبب تسریع رشد کودک میشود و نه کاهش آن.
دوزبانه بودن به افراد کمک میکند تا در سالهای بعدی زندگی خود، حتی بتوانند یک زبان دیگر را راحتتر بیاموزند.
مطالعه دقیقتر پدیده دوزبانگی، سبب درک سایر نکات مثبت آن میشود. برخی از این نکات مثبت، طیف گستردهای از تواناییها را در بر میگیرد.
در یک پژوهش، از تعدادی کودک تکزبانه و دوزبانه خواسته شد تا جملاتی را که از نظر دستور زبانی نادرست هستند، بیابند و سپس آنها را اصلاح کنند.
هر دو گروه از کودکان، جملاتی مثل «سیب روی درخت رشد میکنم» را اصلاح کردند، اما تفاوتها در نحوه نگرش آنها به جملاتی بیمعنی مثل «سیب روی بینی رشد میکند» آشکار شد.
تکزبانهها این جمله را از نظر قواعد دستوری نادرست خواندند، حال آن که از نظر دوزبانهها این جمله درست بود.
برخی پژوهشگران بر این باورند که نتیجه این مطالعه، بیش از آن که نشانگر تسلط آن کودکان دوزبانه به قواعد دستور زبان باشد، نشانگر عملکرد مطلوب «سیستم اجرایی» است.
سیستم اجرایی به طیف گستردهای از تواناییهای ذهنی اطلاق میشود که جلوی اطلاعات نامربوط را میگیرد و لذا فرد میتواند بر فعالیتی که انجام میدهد تمرکز نماید.
در این پژوهش، کودکان دوزبانه بهتر میتوانستند بر قواعد دستوری زبان تمرکز کرده و به معنای عبارات توجهی نکنند.
در مطالعاتی که پس از این پژوهش انجام شد، باز هم دوزبانهها نتایج بهتری نسبت به تک زبانهها به دست آوردند.
یکی دیگر از مهارتهای اجرایی، عبارت است از توانایی پرداختن به کارهای متفاوت بدون اشتباه گرفتن آن دو با هم، که البته در این مهارت هم، دوزبانهها سرآمد بودند.
مثلا هنگام دستهبندی اشیای مختلف، میتوانستند بدون در نظر گرفتن شکل اشیاء، آنها را بر اساس رنگ دستهبندی کنند.
مهارتهای اجرایی در دوزبانهها بیشتر است
مهارتهای اجرایی، تقریباً در هر کاری که انجام میدهیم، از خواندن مطلب گرفته تا رانندگی، تاثیرگذار هستند. لذا بهبود بخشیدن به این مهارتها، سبب انعطافپذیری بیشتر ذهنی میشود.
اثرات مثبت دو زبانگی حتی به مهارتهای اجتماعی ما هم گسترش مییابد. دو روانشناس در پژوهش خود دریافتند افراد دوزبانه بهتر میتوانند خود را جای دیگری قرار دهند و احساسات و موقعیت وی را درک کنند. دلیل آن هم این است که این افراد، بهتر میتوانند جلوی آنچه از قبل میدانند را گرفته و بر دیدگاه دیگران تمرکز نمایند.
اما دقیقا چه چیزی سبب میشود مغز افرادی که به دو زبان صحبت میکنند، انعطافپذیر و متمرکز باقی بماند. یک پژوهش در مورد دوزبانههای روسی ـ انگلیسی، پاسخ این پرسش را یافت.
در این مطالعه، یکسری اشیاء را در برابر این افراد قرار دادند و یک دستگاه ویژه هم حرکت چشم آنها را تحت نظر قرار داد. از افراد خواسته میشد پس از شنیدن نام هر شیء آن را بردارند.
نکته مهم آزمایش در اینجا بود که برخی نامها در هر دو زبان یکی بود، فقط معنای متفاوتی داشت. مثلاً معادل روسی کلمه «ماژیک» در انگلیسی به معنای «قلم» است.
با اینکه شرکتکنندگان در این مطالعه در پاسخ نهاییشان، هرگز اشتباه نکردند، اما حرکت چشم آنها نشان داد که قبل از برداشتن شیء اصلی، مدت بسیار کوتاهی نگاهشان به شیء جایگزین میافتاد.
این پژوهش، اطلاعات مهمی در مورد نحوه عملکرد مغز دوزبانه در اختیار ما گذاشته و نشان میدهد که در یک مغز دوزبانه، هر دو زبان برای جلب توجه میکوشند بنابراین مغز دوزبانهها، در هنگام صحبت یا گوش دادن به رادیو، بشدت مشغول انتخاب واژه مناسب از یک زبان و جلوگیری از واژه معادل از زبان دیگر است.
این کار در واقع نوعی تمرین فوقالعاده شناختی است. جالب است که بسیاری از برنامههای «تقویت ذهن» از روشی مشابه استفاده میکنند. یعنی از شما میخواهند هنگام انجام یک تمرین، به اطلاعات منحرف کننده توجه نکنید.
دانشمندان خیلی زود پی بردند تمرینات ذهنی از این دست میتواند مغز را در برابر اثرات منفی افزایش سن مقاوم سازد. پژوهشگران اطلاعات 184 نفر که دچار فراموشی بودند را بررسی کردند.
نیمی از این افراد دوزبانه بودند. نتیجه مطالعه این بود که نشانگان فراموشی در دوزبانهها، چهار سال دیرتر از هم سن و سالان تکزبانهشان پدیدار شد.
این مطالعه، سه سال بعد روی 200 نفر از افراد دچار آلزایمر تکرار شد و نتیجه آن، تاخیر پنج ساله ابتلا به آلزایمر در دوزبانهها را نشان داد. حتی بعد از در نظر گرفتن عواملی مثل شغل و تحصیلات، باز هم این یافتهها معتبر ماند.
دو زبانگی، علاوه بر بهبود تواناییهای مغز، میتواند اثرات زیادی بر رفتار افراد نیز داشته باشد. سالهاست پژوهشگران عصبشناسی و روانشناسی درگیر این مساله بودند که آیا افراد دوزبانه، با صحبت به یکی از زبانهایشان، رفتار متفاوتی از خود بروز میدهند یا نه.
اما مشکل اینجاست که نشان دادن این تفاوت در قالب آزمایش کار دشواری است. یکی از پژوهشگران سال 1964، آزمایش جالبی را ترتیب داد. او از تعدادی دوزبانه ژاپنی ـ انگلیسی خواست چند جمله ناکامل را ابتدا به یک زبان و سپس به زبانی دیگر تکمیل کنند.
نتیجه پژوهش این بود که پاسخ همه افراد شرکتکننده از یک زبان به زبان دیگر، کاملاً متفاوت بود. به عنوان مثال، شرکتکنندگان در آزمایش، برای تکمیل عبارت «دوست خوب کسی است که...»، در پاسخ خود به زبان ژاپنی از جمله «...به دوست خود کمک کند» را برگزیدند، اما در پاسخی که به انگلیسی میدادند، جمله «...رک حرف میزند» را انتخاب کردند.
در واقع جوابی که به این پرسشها داده شد، مشابه جوابی است که افراد انگلیسی یا ژاپنیهای تک زبانه به آن میدادند. یافتههای این پژوهشگر بیانکننده این مطلب بود که افراد دوزبانه از دو مسیر متفاوت ذهنی استفاده میکنند. درست مثل اینکه دو ذهن متفاوت دارند.
بتازگی شواهدی چند برای این نظریه یافته شده است. در یکی از آنها، از عدهای از افراد دوزبانه انگلیسی ـ اسپانیایی خواسته شد یک فیلم تبلیغاتی که در آن عدهای زن حضور داشتند را یک بار به یک زبان و شش ماه بعد به زبانی دیگر مشاهده کنند و سپس شخصیت افراد حاضر در آن را ارزیابی نمایند.
وقتی افراد این فیلم را به زبان اسپانیایی دیدند، زنان حاضر در فیلم را مستقل و برونگرا میدانستند، اما با تماشای نسخه انگلیسی زبان همان فیلم، آنها را وابسته و ناامید خواندند. ارزیابی شرکتکنندگان در این پژوهش، با تصویر فرهنگی موجود در هر دو فرهنگ در مورد زن انطباق دارد.
یک پژوهش دیگر هم بیانگر این بود که دو زبانههای یونانی ـ انگلیسی، در مواجهه با یک داستان، بسته به زبانی که داستان به آن روایت میشد، واکنش کاملا متفاوتی داشتند. در داستانی که به یکی از زبانها روایت شد، نسبت به نقش اصلی داستان احساس بیتفاوتی داشتند و در روایت همان داستان به زبان دیگر، پیگیر او شدند.
یکی از تفسیرهایی که برای این مساله ارائه میشود این است که هر زبان، تداعیکننده ارزشهای مربوط به فرهنگی است که هنگام یادگیری زبان تجربه میکنیم.
پژوهش دیگری هم از افراد دوزبانه مکزیکی خواسته بود تا ویژگیهای شخصیتی خود را به انگلیسی و اسپانیایی بیان کنند.
در فرهنگ مکزیک، فروتنی مسالهای مهم دانسته میشود. حال آن که در ایالات متحده، قاطعیت اهمیت بیشتری دارد.
وقتی پرسشنامه به زبان اسپانیایی ارائه شد، شرکتکنندگان خود را بیشتر از زمانی که همان پرسشنامه با زبان انگلیسی بود، فروتن ارزیابی میکردند.
اثرات مثبت یادگیری زبان دوم
برخی از تغییرات رفتاری را میتوان به نقش زبان، به عنوان ساختاری که از خاطرات حفاظت میکند و به آنها شکل میدهد، مربوط دانست.
بسیاری از پژوهشها نشان میدهد اگر نام چیزی را بدانیم بهتر میتوانیم آن را به خاطر آوریم. شاید به همین دلیل باشد که نمیتوانیم خاطرات سالهای آغازین کودکی را به یاد آوریم.
حتی شواهدی هم موجود است که قواعد دستوری یک زبان میتواند به خاطرات ما شکل دهد.
بتازگی پژوهشگری در دانشگاه استنفورد دریافت که اسپانیاییزبانها، در به یاد آوردن کسی که باعث بروز یک عمل تصادفی شد ضعیفتر از انگلیسیزبانها عمل میکنند. شاید به این دلیل که اسپانیاییها برای گفتن «فلانی گلدان را شکست»، فاعل انجام این عمل را ذکر نمیکنند.
این یافته شاید موید این باشد که یادآوری خاطرات در افراد دوزبانه، به زبانی که صحبت میکنند بستگی داشته باشد. در یک پژوهش ساده ولی هوشمندانه، از دوزبانههای چینی ـ انگلیسی خواسته شد به یک پرسش معلومات عمومی پاسخ دهند.
مثلا از آنها خواسته شد مجسمهای را نام ببرند که یکی از دستهایش را بلند کرده و به دوردستها مینگرد.
نتیجه این بود که وقتی این پرسش به زبان انگلیسی پرسیده شد، اکثر افراد «مجسمه آزادی» را به یاد آوردند، حال آن که همین پرسش به زبان چینی، بیشتر پاسخ «مجسمه مائو» را به همراه داشت.
به نظر میرسد که یاد آوردن خاطرات شخصی نیز اینگونه باشد. با وجود پیشرفتهای زیاد در این حوزه، هنوز هم پرسشهای زیادی بیپاسخ مانده است.
اصلیترین پرسش این است که آیا افراد تکزبانه هم میتوانند از مزایای دوزبانه بودن برخوردار شوند. اگر پاسخ به این پرسش مثبت باشد، انگیزهای دوچندان به یادگیری زبان خارجی در مدارس خواهد بود.
با اینکه در مورد دشواریهای یادگیری یک زبان دیگر بعد از دوران کودکی بحثهای زیادی شکل گرفته، اما شواهد حاکی از آن است که تلاش برای این کار، بیشک به نتیجه میانجامد.
در هر سنی میتوانید یک زبان دیگر بیاموزید و شاهد اثرات مثبت آن بر سیستم شناختی خود باشید. البته اثرات مثبت این نوع یادگیری، کمتر از دوزبانگی است، اما در هر صورت، یادگیری زبان خارجی در هر سنی به فعال نگاه داشتن ذهن کمک میکند.
چند زبان در دنیا داریم؟
تخمینزده میشود مردم دنیا به بیش از 7000 زبان مختلف صحبت میکنند. 90 درصد این زبانها توسط کمتر از 100 هزار نفر مورد استفاده قرار میگیرد.
بیش از یک میلیون نفر به 150 الی 200 زبان صحبت میکنند و حتی 46 زبان، فقط یک گویشور دارد. (در علم زبانشناسی به افرادی که به زبان یا گویشی تحکم میکنند گویشوران آن زبان یا گویش گفته میشود) زبانهایی که ریشه مشترک دارند در یک گروه قرار میگیرند.
به عنوان مثال، انگلیسی به آلمانی و هلندی مربوط است و همگی در دسته زبانهای هند و اروپایی قرار میگیرند.
زبانهای هند و اروپایی شامل زبانهای رومنی، نظیر فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی که همگی از لاتین سرچشمه میگیرند نیز هست.
زبان فارسی از شاخه هند و اروپایی زیرشاخه هند و ایرانی و دسته زبانهای ایرانی است. زبانهای هند و ایرانی گستره جغرافیایی بزرگی شامل فلات ایران، قسمتهایی از آسیای میانه، شمال شبه قاره هند و بخشهایی از قفقاز را در برمیگیرد. به طور کلی در آسیا 2200 زبان وجود دارد. این در حالی است که اروپا فقط 260 زبان دارد.
نکته جالب این است که همه زبانها تقریبا از یک نوع ساختار گرامری استفاده میکنند، حتی در صورتی که ریشه یا واژگان مشترکی هم نداشته باشند.
در جوامعی که به خاطر موقعیت کوهستانی به یکدیگر دسترسی ندارند، زبانهای مختلفی شکل یافته است. به عنوان مثال، پاپوآ گینه نو 832 زبان متفاوت دارد!
پر گویشورترین زبانهای دنیا بر اساس تعداد افرادی که آن زبان، زبان مادری یا زبان دومشان است بر اساس آمار یونسکو عبارتند از: چینی، اسپانیایی، انگلیسی، هندی، عربی، بنگالی، روسی، پرتغالی، ژاپنی، آلمانی و فرانسوی.
زبانهای در معرض انقراض
جهانی سازی و همگنسازی فرهنگی سبب شده که بسیاری از زبانهای دنیا در خطر نابودی قرار گیرند. یونسکو 2500 زبان را که در خطر نابودی هستند، شناسایی کرده است.
یک چهارم زبانهای دنیا کمتر از 1000 نفر گویشور دارد و اگر این زبانها به نسلی دیگر منتقل نشوند، برای همیشه از دست میروند.
طبق آمار یونسکو، در ایران 25 زبان در معرض انقراض است که از آنها میتوان به زبان تاتی (گیلان)، هورامی (کردستان)، داری (یزد و کرمان) و وفسی (مرکزی) اشاره کرد.
اطلس زبانهای در معرض انقراض دنیا به همراه جزئیات در تارنمای یونسکو به نشانی http://www.unesco.org/culture/languages-atlas/index.php موجود است.
چرا یک زبان دیگر یاد بگیریم؟
یادگیری یک زبان دیگر، تواناییهایمان در زبان مادری و نیز امکان کنکاش در سایر فرهنگها را بیشتر میکند.
بر اساس یک پژوهش صورت گرفته، افرادی که در شغلشان از بیش از یک زبان استفاده میکنند، هشت درصد بیشتر از سایرین درآمد دارند! بسیاری از دانشمندان هم بر این باورند که دانستن یک زبان دیگر قدرت ذهنی را افزایش میدهد.
همچنین، دوزبانه بودن میتواند عوارض مغزی افزایش سن را تا حدی کاهش دهد. نقل قول جالبی از نلسون ماندلا در مورد اهمیت دانستن یک زبان دیگر وجود دارد.
او میگوید: «اگر با فردی با زبانی که میفهمد صحبت کنید، حرفتان به مغزش میرسد. اگر با او با زبان مادریاش صحبت کنید، حرفتان بر دلش مینشیند.»
یادگیری کدام زبانها دشوارتر است؟
دشواری یا سادگی یادگیری یک زبان، به زبان مادری هر فرد بستگی دارد. به طور کلی، هر قدر زبان دوم از نظر واژگان، جملات، صداها و ساختار جمله، به زبان مادری و فرهنگ اجتماع هر فرد نزدیکتر باشد، یادگیریاش سادهتر میشود.
به عنوان مثال برای یک لهستانی زبان، یادگیری زبانهای اسلاوی، مثل چکی یا زبانهای آسیایی مثل ژاپنی سادهتر است. شباهتهای زبانشناختی هم یعنی این که برای فرد ژاپنی زبان، یادگیری چینی سادهتر از لهستانی خواهد بود.